جدول جو
جدول جو

معنی کار و بار - جستجوی لغت در جدول جو

کار و بار
مشغله
تصویری از کار و بار
تصویر کار و بار
فرهنگ واژه فارسی سره
کار و بار
آنچه از شخصی یا شیئی صادر شود، آنچه که کرده شود، فعل عمل، شغل پیشه، صنعت، هنر، امر
فرهنگ لغت هوشیار
کار و بار
((رُ))
مشغولیت، معامله، شغل، کسب
تصویری از کار و بار
تصویر کار و بار
فرهنگ فارسی معین
کار و بار
شغل، عمل، کنایه از وضع و حال، برای مثال هر آن کس را که در خاطر ز عشق دلبری باری ست / سپندی گو بر آتش نه که دارد کاروباری خوش (حافظ - ۵۸۲)
تصویری از کار و بار
تصویر کار و بار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار و باری
تصویر کار و باری
بازرگان تاجر سوداگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار و مار
تصویر تار و مار
پاشیده از هم و زیر و زبر شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زار و وار
تصویر زار و وار
در حالت بیچارگی و ناتوانی، خوٰار و زبون، زاروار، زار و نزار
فرهنگ فارسی عمید
آنچه از شخصی یا شیئی صادر شود، آنچه که کرده شود، فعل عمل، شغل پیشه، صنعت، هنر، امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار و مار
تصویر تار و مار
تال و مال، پراکنده، از هم پاشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کار و کر
تصویر کار و کر
کار و نیرو، مراد، مقصود
فرهنگ فارسی عمید